English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6962 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
telephone communication U ارتباط تلفنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
communication U عبور اطلاعات
communication U مدار الکترونیکی که به کامپیوتر اجازه ارتباط با مودم میدهد
communication U مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
communication U وسیله الکترونیکی که ارسال داده و router مسیر را کنترل میکند
communication U کامپیوتری که ارسال داده در شبکه را کنترل میکند
communication U پردازندهای که شامل چندین تابع handshaking وتشخیص خطا برای چندین اتصال بین وسایل است
communication U رادیو یا هر رسانه قابل حمل سیگنال انجام میشود
communication U ماهواره
communication U فرآیندی که در آن ارسال و دریافت داده با استفاده از تلفن
communication U کامپیوتر همراه با کارت مودم یا فکس که به کاربران شبکه در استفاده از مودم حق اشتراک میدهد
communication U مسیر فیزیکی که فرستنده را به گیرنده وصل میکند
communication U اتصال فیزیکی که داده روی آن ارسال میشود
communication U پارامتر هایی که نحوه کنترل ارسال داده را بیان می کنند
communication U مجموعهای از وسایل مانند ترمینال ها وچاپگر ها که توسط یک کامپیوتر مرکزی به هم وصل هستند و اجازه ارسال سریع و ساده داده می دهند
communication U بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
communication U ارسال دریافت داده به جای صوت و تصویر
communication U نرم افزاری که به کاربر اجازه کنترل مودم و استفاده ازسرویس online میدهد
communication U وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
communication U وسیلهای مانند مودم که داده را ارسال و دریافت میکند
communication U پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند.
communication U ترمینال یا مودمی که قادر به ذخیره سازی داده ارسال شده است
communication U مخابره
communication U مخابرات
communication U ارتباطات
communication U مکاتبه
communication U ابلاغیه
communication U ارتباط
communication U اطلاع
communication U سوکت یا اتصال فیزیکی که به وسیله اجازه ارتباط میدهد
communication U ارتباط و مخابرات
communication U اخبار
communication U ارتباطات مواصلات
communication U ابلاغ
communication U نقل وانتقال
communication U مراوده وسایل ارتباطی
communication circuit U مدار ارتباطی
communication theory U نظریه ارتباطات
communication cover U پوشش مخابراتی
communication deception U فریب مخابراتی
communication deception U گول زدن دشمن در ارتباط و مخابرات
communication device U دستگاه ارتباطی
communication engineer U مهندس مخابرات
communication engineering U مهندسی مخابرات
communication engineering U تکنیک مخابرات تکنیک جریان ضعیف
communication interface U میانجی ارتباطی
communication chief U رئیس مخابرات یکان
communication chief U رئیس ارتباطات
communication cable U کابل ارتباطی
communication center U مرکز مخابرات
communication center U مرکزارتباطات
communication channel U مجرای ارتباطی
communication channel U کانل ارتباطی
communication channel U کانال ارتباطی
communication channels U طرق مواصلاتی
communication channels U وسایل ارتباطی
communication cable U کابل جریان ضعیف
communication line U خط مخابراتی
communication line U خط ارتباطی
communication of punishment U ابلاغ تنبیه
communication technician U تعمیر کارفنی مخابرات
communication protocol U پروتکل ارتباطی
communication technician U تکنیسین مخابرات
communication system U نظام ارتباطی
communication satellite U ماهواره مخابراتی
communication signal U سیگنال مخابراتی
communication security U برقراری تامین مخابراتی
communication security U تامین مخابراتی
communication of punishment U ابلاغ مجازات
communication network U شبکه ارتباطی
communication link U پیوند ارتباطی
communication link U تسلسل مخابراتی
communication link U رابطه مخابراتی ربط مخابراتی
communication link U اتثال ارتباطی
communication network U شبکه ارتباط
communication network U شبکه مخابراتی
communication network U شبکه ارتباط و مخابرات
communication satellite U اقمارمخابراتی
tele communication U ارتباط دور برد
data communication U داد وستداطلاعات
lines of communication U خطوط مواصلاتی
wire communication U ارتباط با سیم
mass communication U ارتباط جمعی
one sided communication U ارتباط یکسویه
communication antenna U آنتنمرتبط
communication devices U ماشینمرتبط
communication set U دستگاهارتباط
communication tunnel U تونلمرتبطکننده
privileged communication U مدارک محرمانه
network communication U ارتباطشبکهای
privileged communication U مکاتبات یا ارتباطاتی که برمبنای اطمینان صنفی با وکیل دادگستری به وجود می اید ووی مجاز به افشای انهانیست بذور کلی هر نوع نامه و مکاتبهای که به دلائل قانونی نباید گشوده و فاش شود
routes of communication U مسیرهای ارتباطی
routes of communication U کانالهای ارتباطی
communication cord U کلید اضطراریقطار یا اتوبوس
synchronous communication U ارتباط همزمان
tele communication U مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
communication zone U منطقه مواصلات
data communication U مخابره داده ها
data communication U انتقال اطلاعات
background communication U ارتباط پس زمینه
communication receiver U گیرنده مخابرات
electric communication U مخابرات
visual communication U ارتباط بصری
basic communication U گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
data communication U ارتباط دادهای
visual communication U مخابره بصری
communication theory U تئوری مخابرات
communication theory U نظریه ارتباط
communication and electronics U رسته مخابرات و الکترونیک
data communication U ارتباط داده ها
telephone U دورگو
telephone d. U دفتر تلفن
telephone U تلفن کردن
telephone U تلفن زدن
telephone U تلفن
telephone U استفاده از مودم برای ارسال داده دودویی به صورت سیگنال صوتی روی خط تلفن
telephone U ماشین برای صحبت کردن با کسی یا اتباط با کامپیوتر دیگر
telephone U در یک مسافت طولانی
on the telephone U باتلفن
on the telephone U درتلفن
communication standing instructions U دستورات ثابت مخابراتی
data communication system U سیستم ارتباطات داده
communication security monitoring U کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
communication security custodian U مسئول شمارش و تحویل و تحول و نگهداری وسایل تامین مخابراتی
axis of signal communication U محور ارتباط و مخابرات محور ارتباطات
binary synchronous communication U ارتباطات همزمان دودویی
combined communication board U هیئت برقرار کننده ارتباط درستادهای مرکب
combined communication board U هیئت ارتباطات ستاد یکانهای مرکب
communication control character U کاراکتر کنترل ارتباطی
communication operation instructions (co U دستور کار مخابرات دستورالعمل مخابرات
communication security custodian U مسئول وسایل تامین مخابراتی
communication security account U میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
communication relay ship U ناو تقویتی مخابراتی
telephone operator U تلفن چی
telephone operation U طرز کار تلفن کار تلفن
cordless telephone U گوشی تلفن بی سیم [مخابرات]
telephone plug U دوشاخه تلفن
telephone receiver U گوشی تلفن
cordless telephone U تلفن بی سیم [مخابرات]
How much is my telephone bill? U صورتحساب تلفنمان چقدر میشود؟
telephone relay U رله تلفن
Please answer the telephone. U لطفا" جواب تلفن را بدهید
telephone operation U عملکرد تلفن
telephone network U شبکه تلفن
telephone message U پیغام تلفنی
telephone equipment U دستگاه تلفن
telephone equipment U تجهیزات تلفن
telephone frequency U بسامه تلفنی
telephone frequency U فرکانس صحبت
telephone fuse U فیوز تلفن
telephone installation U سیم کشی تلفن
telephone jack U جک تلفن
telephone jack U مادگی تلفن
telephone line U خط تلفن
telephone loope U حلقه تلفن
telephone message U پیام تلفنی
telephone repeater U دستگاه تقویت صوت تلفنی دستگاه تقویت مکالمه تلفنی
telephone repeater U تقویت کننده تلفن
telephone station U جایگاه تلفن
telephone station U تلفن خانه
telephone subscriber U مشترک تلفنی
telephone switchboard U قفسه اتصالات مراکز تلفن خودکار
telephone system U سیستم تلفن
telephone talker U تلفنچی ناو
two way telephone equipment U تجهیزات مکالمه متقابل تاسیسات مکالمه تلفنی
telephone transmitter U دهنی
telephone transformer U بوبین اندوکسیون
telephone transformer U ترانسفورماتورتلفن
telephone traffic U ترافیک تلفنی
telephone transformer U مبدل تلفن
telephone set U دستگاه تلفن
telephone plant U تشکیلات مراکز تلفن خودکار
cellular telephone U تلفنهمراه
telephone list U لیستحافظهتلفن
telephone responder U جواب دهنده تلفن
telephone ringer U زنگزن
telephone index U راهنمایتلفن
cordless telephone U تلفنبیسیم
telephone books U راهنمای تلفن
telephone books U دفتر تلفن
telephone book U راهنمای تلفن
telephone book U دفتر تلفن
telephone ringer U زنگ تلفن
telephone service U سرویس تلفن
telephone transmitter U میکروفن تلفن کپسول دهنی
telephone engineering U تکنیک یا مهندسی تلفن
telephone booths U اتاقک تلفن
telephone booths U کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone number U شماره تلفن
telephone numbers U شماره تلفن
radio telephone U تلفن بی سیم
radio telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
radio-telephone U تلفن بی سیم
radio-telephone U رادیو تلفنی سیستم رادیو تلفنی
automatic telephone U تلفن خودکار
boat telephone U تلفن ساحلی
telephone exchange U مرکز تلفن
extension telephone U تلفن فرعی
extension telephone U تلفن شنت شده
french telephone U تلفن دارای گوشی ودهانی نصب بر روی یک دسته
telephone booth U کیوسک تلفن
Recent search history Forum search
0bteimoor@yahoo.com لطفا این پاراگراف رو برام ترجمه کنین
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com